ویژه آقایان
اراذل در خانه!
چرا اینطور دور سر خودتان و مبل و صندلی میچرخید؟ بازی صندلی راه انداختهاید؟ آسمان به زمین آمده یا قرار است دوباره برجهای دوقلو را ترور کنند؟ موضوع مرگ و زندگی است؟ کی مرده، کی قرار است بمیرد؟! چی؟ بدون هماهنگی خانم خانه برداشتهاید ۳۲ نفر از اراذل و اوباش محله را، از سیامک و بابک گرفته تا کامبیز و پرویز به صرف فوتبال دستی و شطرنج شب جمعه مهمان کردهاید؟ توی رودربایستی افتادهاید و حالا نمیدانید چطور درستش کنید؟ آها، میبینم که برای خودتان راهحل دستوپا کردهاید، دارید به مادرزنتان زنگ میزنید؟ که چی بشود؟ فکر میکنید با وارد کردن مادرزنتان به ماجرا و سروصدا راه انداختن و نهایتاً ماستمالی کردن کل قضیه، چی درست میشود؟ مگر شما نبودید آن شاهزادهای که سوار پراید سفید آمده بود دم در قصر و هی صدا میزد که بیا شاهزاده خانم، منم آن که منتظرش بودی؟
حالا وقت آن است که خودتان را نشان بدهید. بیخود به عوامل خارجی دل نبندید و بدانید و آگاه باشید که خود شما بهترین کسی هستید که میتوانید از پس اعتراف به این گناه نابخشودنی (از نظر خودتان البته) بربیایید.اصلاً همین شما را شیرین میکند.
ویژه خانمها
آزیتا؟ آناهیتا؟ یا ...
یک لحظه آرام باشید، یک لحظه از این هیجان و اضطراب کوتاه بیایید. خانم با شما هستم که یکسره دارید چه کنم، چه کنم میکنید و مثل مرغ یخزده بالبال میزنید. چی شد؟ دارید شال و کلاه میکنید؟ کجا دارید تشریف میبرید؟ پیش آناهیتا خانم؟ پیش آزیتا جون؟ چه خبر است؟ آجیل مشکلگشا دارد؟ برایتان سفره میاندازد؟ عصای جادوگری ما را کش رفته؟! (این یکی را نمیشود بخشید!) نمیخواهید قبل از اینکه بروید پیش یکی از این به اصطلاح مشاورنماها، مشکلتان را همینجا و در یک محیط آموزشی مطرح کنید؟ برادرتان که عمری است با شوهرتان مشکل داشته و یک بار هم زدهاند کله هم را دوختودوز کردهاند، قرار است برود ملک شوهرتان را که قرار است به خواهرش بفروشد، بازدید کند و شاید بخرد؟ هرچه هم بهاش التماس کردهاید که دست بردارد و برود دنبال یک ملک دیگر، قبول نکرده؟
خب اینها همه که چی؟ از چی میترسید؟ این شوهرتان است، از آن غولهای یک سر و دو گوش نیست. میتوانید بهموقعاش با او حرف بزنید. کلی خاطره مشترک، کلی دیدگاه مشترک، کلی رگخواب از او دارید. از دست هیچ آزیتا و آناهیتایی کاری برنمیآید، مطمئن باشید.