امروز چشمم افتاد به تقویم رومیزی
326 روز گذشته، 40 روز مانده
به پایان یک سال دیگر، به آغاز سالی دیگر ...
به کنار گذاشتن سالنامههای نیمهکاره، به دست گرفتن سالنامههای جدید...
به فراموشی هماره عهدهای شکسته، به بستن عهدهای دوباره...
*********
خوبه که آدم به هر مناسبتی یه نگاهی به خودش بندازه، اما بده که هیچ تأثیری روش نداشته باشه؛ خیلی بده، خیلی بد...
سلام به همه دوستان
و
سلام به مهاجر جونم (که خیلی خیلی مدیونشم و خیلی کمکم کرد.) گلم! ایشااله عروسیت...
ببخشید منو به خاطر این غیبت کبری (شاید هم صغری!)
دارم سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم. ایشااله به زودی برمیگردم