به صف شدیم... الفبای عشق را پرسیدند! بیش از همه می دانست. انتخاب شد. گفتند: بخوان. و او خواندن نمی دانست! **** متن بالا را چند سال پیش، سروش جوان برای مبعث زده بود. به دل من که عجیب نشست، شما را نمیدانم. نویسندهاش را نمیدانم کیست. **** همیشه این چیزها را توی قصهها شنیده بودم. ولی امروز در زندگی واقعی برایم اتفاق افتاد: دوستم را بعد از 17 سال پیدا کردم. فقط فرصت شد من به او شماره بدهم و حالا از صبح منتظرم زنگ بزند... |