رد بسته پیشنهادی

بهم پیشنهاد تدریس دادند یک درس راحت همراه با یک درس دیگر (که از نظر من کسی که تجربه کار مدام در همان زمینه ندارد اگر درس را بردارد به دانشجو ظلم کرده) البته درس اول اشانتیون دومی است.

من هم چون تجربه‌ خودم را در زمینه درس دوم کم می‌دانم گفتم نه! البته در این زمینه به خودم بیشتر ظلم کردم تا دانشجو. پولش از کفم رفت. امان از این وجدان! اماااااااااااااااان!

یه چیز دیگه این‌جور مواقع که می‌گم نه، طرفی که پیشنهاد داده یا حدود اطلاعات من را در آن زمینه می‌شناسد و اصرار می‌کند که مصیبتی است دررفتن و جواب رد دادن؛ یا فکر می‌کند (و البته در عمل هم نشان می‌دهد) که عجب اشتباهی کرده به یک آدم بی‌سواد چنین پیشنهادی داده و خدا را شکر که خطر از بیخ گوشش گذشته است!

نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم ولی بارها شنیده‌ام که کسی را در درسی خیلی قبول دارند اما در محیط کار عملاً دیده‌ام که اطلاعات طرف در آن زمینه خیلی کم است و اصولاً روحیه کشف و جستجو هم ندارد. اصلاً خوش ندارم به اون مرحله برسم، اصلاً.

اینقدر از این کلمه استفاده شده که لوث شده اما شاید واقعاً "کار فرهنگی" لازم است تا ما بفهمیم وقتی کسی کاری را نمی‌پذیرد دلیل بر ناتوانی او نیست بلکه احتمالاً دوست دارد با توان بیشتر در آن زمینه ظاهر شود یا هزار و یک دلیل دیگر.


پ.ن.:

1- نمی‌دانم چرا این روزها چیزهایی که خوشم نمی‌آد زیادشدن. مثلاً این که دوباره باید سعی کنم حجم خواندنی‌های سیاسی‌م رو ببرم بالا (آخه من هنوز مث 18-19ساله‌ها به هیچ حزب و گروهی وابستگی و اعتماد کامل ندارم و این بیشتر زحمت است یا رحمت نمی‌دانم؟!)

2- بعضی‌ها می‌آن نظر می‌دن الکی، مطلب‌و نخونده. نمی‌دونم این‌جور مواقع تأیید این نظرات دور از ادبه یا عدم تأییدشون؟!