من هیچم، تو همه |
و من باز هم فقط هاجوواج ماندهام. مهمانی دارد شروع میشود و من وقتی ندارم. چه کار کنم؟ نمیدانم. بروم مفاتیح و المراقبات و ... بخوانم یا گوش بدهم یا پرسوجو کنم که برای مهمانی چه کنم؟ فرض که در این پرسوجو این چشم و گوش و دست و پا و زبان و .... آلوده با من آمد. فرض که فهمیدم. چی بپوشم؟ لباس تقوا! کدام عطر؟ عطر ایمان!... با تقوای نداشته و ایمان از کف رفته و... این هدیههای آلوده؟! چه کنم؟ مهمانی دارد شروع میشود و من باز هم هاجوواج ماندهام.... |