امروز چشمم افتاد به تقویم رومیزی
326 روز گذشته، 40 روز مانده
به پایان یک سال دیگر، به آغاز سالی دیگر ...
به کنار گذاشتن سالنامههای نیمهکاره، به دست گرفتن سالنامههای جدید...
به فراموشی هماره عهدهای شکسته، به بستن عهدهای دوباره...
*********
خوبه که آدم به هر مناسبتی یه نگاهی به خودش بندازه، اما بده که هیچ تأثیری روش نداشته باشه؛ خیلی بده، خیلی بد...
سلام علی روی ماهت ...
این دهه که پیش رو داریم آخرین فرصته ... خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود .... به هر دری که بخوانند بی نظر نرود ...
من که وضعم خرابه ... اسارت عمیقی را گرفتارم ... دعا بفرمایید .
از مادر چه خبر؟
هی هی هی ...
مسئله اینه که هی سوژه های مهم دوربر از بین میرنو داریم کم کم بی سوژه هیجان انگیز روزامون رو سر می بریم ....