رُوِیَ عَنِ الباقر عَلَیْهِ السَّلامُ قالَ:
وَ اللهِ لا یُلِحُّ عَبْدٌ مُوْمِنٌ عَلَی اللهِ عزّوجلّ فی حاجَتِهِ اِلّا قَضاها لَهُ
سوگند به خداوند که اگر بندهای مومن در حاجت خود که از خداوند متعال میخواهد، اصرار و التماس کند، خداوند حاجت او را برآورده میکند.
منبع:
http://mojtaba-tehrani.ir/Portal/Cultcure/Persian/CaseID/52033/71243.aspx
خدا نکنه آدم اونقدر عصبانی بشه که قبل از اینکه بگه
اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
شروع به جواب دادن کنه....
خدا نکنه....
اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
لاحولولاقوهالاباللهالعلیالعظیم
ایاک نعبدوایاکنستعین
افوضامریالیاللهاناللهبصیربالعباد
این روزها عجیب دلم میخواهد کاغذها را پر کنم اما از این مداد و خودکارهای یک رنگ خسته شدهام. از مداد سیاه که خاکستری میکند کاغذ را، بدم میآید.
دلم یک بسته مداد رنگی میخواهد...
از بچگی در عین حال که دوست نداشتم کسی سر توی کارم بکند و علیالخصوص امر و نهی کند ولی هیچ وقت دوست نداشتم کسی را دلآزرده کنم. مردمداری برای من خیلی مهم است. تا حالا فکر میکردم حداقل توی این یک مورد موفقم ولی حالا...
امسال عجب سالی شده، پشت سر هم پیامک تبریک آمده و من فرصت نکردهام جواب بدهم. ای بیمعرفت!
آخه از بیمعرفتی که هنوز فرصت عیددیدنی پدرش را پیدا نکرده چه انتظاری دارید؟! ببخش پدر
و
سال نو بر همگی مبارک و همه دعاهای خیر بدرقهتان
(دروغ نمیگویم، برای همه دعا کردم. دعای فرج یعنی بهترین دعا برای همه)
همیشه دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم قبل از شروع سال جدید، سالنامه آن سال دستم باشد. البته سالنامه و نه تقویم. امسال هرچه گشتم سالنامه مورد نظر یافت نشد. نه این که قحطیاش آمده باشد؛ چیزی که چشمم را بگیرد و حاضر باشم بالایش پول بدهم، نیافتم.
نمیدانم این سالنامههای موجود به مذاق همه خوش میآید یا نه ولی من تا حالا یک سالنامه که همه خواستههای من را برآورده کند ندیدهام. البته واضح و مبرهن و بدیهی است که منظورم همه خواستههای معقولی است که آدم از یک سالنامه انتظار دارد، نه همه خواستههای آدم.
من یک سالنامه میخواهم با این مشخصات:
اول از همه هر روز یک صفحه مخصوص به خودش را داشته باشد و تأکید من روی هر بیشتر از روز است. از این سالنامههایی که جمعه را به زور میچپانند زیر پنجشنبه، بدم میآید. انگار که جمعه آدم، ببخشید روز خدا نیست. جمعه هم یک روز است حداقل هموزن همه روزها. به خاطر سود بیشتر 52 صفحه که سرجمع میشود 26 ورق را فاکتور میگیرند. خوب پول این را هم مثل بقیه دوبله حساب کنید.
با این سالنامههای مد و آشپزی و ... هم جور نیستم. خوب آدم میرود ژورنال یا کتاب میخرد. بنده مخلص همه بروبچ ولایتی و منتظر آقا هم هستم اما وقتی صفحه را از n جهت به توصیههای اخلاقی و عکس و وصیتنامه شهدا و ..... مزین میکنید، فکر نمیکنید اثرش کم میشود یا به اصطلاح، مطلب را شهید میکنید؟
از نظر من سالنامه باید صفحات تقویم باشد به علاوه مقادیر معتنابهی کاغذ یادداشت. آدم هر سال که نمیتواند دفترچه تلفنش را از این سالنامه به ورژن جدید منتقل کند یا اندازه تیرآهن و ... به چه درد آدم میخورد.
چاپ خوب و جلد ساده و شیک و وزن کم و قیمت زیر پول خون بابای فروشنده و خوشدست بودن هم از اهم واجبات است.
فعلاً چیز دیگری یادم نمیآید ولی اگر کسی خواست سالنامهای با این مشخصات به اینجانب هدیه بدهد، قبلاً بنده را مطلع نماید تا اگر نکته دیگری مدنظرم بود، حتماً به او بگویم
قانون طلایی: هر سالی که سالنامه میخرم، آن سال مثل رزق من حیث لایحتسب و خارج از شمول از آسمان هم سالنامه میبارد اما امان از آن سالی که خودم سالنامه نخرم یا مثل همین امسال چیز دندانگیری به تورم نخورد، هیچکس یادش هم نمیافتد که یک سالنامه اهدایی ناقابل بیش از نیاز خودش را به من هدیه بدهد
توی دعاها و زیارتنامهها با بابی انت و امی و نفسی و مالی و اهلی و .... مشکل داشتم. یعنی من واقعاً حاضرم اینها رو فدا کنم. مثل ابراهیم که اسماعیل را بی چون و چرا برد به قربانگاه. مثل ذبح عظیم. مثل حسین. مثل زینب. مثل .... یعنی دروغ بگم؟!! به خودم، به خدا؟!!
بهم گفتن لازم نیست حتماً از ته دل باشه. ذکر گفتن که تکرار مکررات نیست. این روانشناسهای جدید هم یه چیزهایی تو همین مایهها میگن. خلاصه کنم بهم گفتن این ذکرها خیلی هم خوبه، خوبت میکنه.
الهی قربونت برم.
فدات شم.
پدر و مادرم به فدای تو؛ خودم، مالم، خانوادهام، اصلاً همه زندگیم فدای تو ....
بهم گفتن توی قرآن به مودت اهل بیت (علیهمالسلام) اشاره شده؛ مودت یعنی محبتی که اظهار بشه نه انبار بشه.
یه جای دیگه هم قرآن مودت را گفته: بین همسران. این روانشناسها هم یه همچین چیزهایی میگن.
طرف ازم آدرس میخواد میگه فدات شم..... بهش آدرس میدم میگه قربونت برم.....
این یکی رو اگه کسی شنیده توی دین یا هر علم دیگهای سفارش شده ممنون میشم راهنماییم کنه؛ لطفاً، plz
امروز چشمم افتاد به تقویم رومیزی
326 روز گذشته، 40 روز مانده
به پایان یک سال دیگر، به آغاز سالی دیگر ...
به کنار گذاشتن سالنامههای نیمهکاره، به دست گرفتن سالنامههای جدید...
به فراموشی هماره عهدهای شکسته، به بستن عهدهای دوباره...
*********
خوبه که آدم به هر مناسبتی یه نگاهی به خودش بندازه، اما بده که هیچ تأثیری روش نداشته باشه؛ خیلی بده، خیلی بد...
سلام به همه دوستان
و
سلام به مهاجر جونم (که خیلی خیلی مدیونشم و خیلی کمکم کرد.) گلم! ایشااله عروسیت...
ببخشید منو به خاطر این غیبت کبری (شاید هم صغری!)
دارم سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم. ایشااله به زودی برمیگردم